کد مطلب:106559 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

خطبه 174-موعظه یاران











[صفحه 634]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: سائم: شبان، وبی: جای آلوده به وبا، دوی: محل دردزا، مدی: جمع مدیه به معنای كارد است، (ای غفلت زدگانی كه از شما غافل نیستند، و ای رها كنندگانی كه رها نمی شوید، چه شده است شما را می بینم از خداوند دوری گزیده و به سوی غیر او رو آورده اید، گویا شما همچون گوسپندان یا شترانی هستید كه شبان، آنها را به چراگاهی وباخیز، و به آبشخوری بیماریزا، برده است، آنها مانند دامهایی می باشند كه پروار شده و برای كارد آماده گشته اند و نمی دانند درباره آنها چه اراده ای دارند، اگر به آنها احسان شود روز خود را روزگاری می پندارند و سیری را هدف زندگی خود می شمارند، به خدا سوگند اگر بخواهم می توانم هر كدام از شما را به آغاز و فرجام و همگی امور او آگاه سازم لیكن بیم دارم به سبب من به پیامبر خدا (ص) كه درود خداوند بر او و خاندانش باد كافر شوید. آگاه باشید من این آگاهیها را به خواص اصحاب خود كه درباره آنها بیمی ندارم خواهم رسانید، سوگند به خدایی كه او را به حق برانگیخت، و او را از میان خلایق برگزید، جز به راستی سخن نمی گویم، و پیامبر خدا (ص) همه اینها را به من آموخته، و محل نابودی كسی ر

ا كه نابود می گردد و جای رهایی آن كس را كه ستمگار می شود و فرجام امر خلافت را به من آگاهی داده است، و چیزی باقی نگذاشته كه بر سرم بگذرد مگر این كه به گوشزد فرموده او خبر آن را به من رسانیده است. ای مردم! به خدا سوگند من شما را به انجام دادن طاعتی ترغیب نمی كنم مگر این كه خود را به جای آوردن آن بر شما پیشی می گیرم، و از ارتكاب گناهی منع نمی كنم جز این كه پیش از شما از آن بازایستم.) خطاب امام (ع) عام و به همگان است، و این كه آنان را غافل خوانده برای این است كه از سرنوشت آخرت خود ناآگاهند، مراد از این كه از آنها غفلت و فراموشی نیست این است كه اعمال آنها در لوح محفوظ ثبت شده است، این كه مردم ترك كنندگانند، یعنی طاعت و آنچه را بدان دستور داده شده اند رها می كنند، معنای الما خود منهم این است كه از عمر و دارایی دنیای آنها كاسته می شود. سپس درباره این كه روی از خدا برتافته اند، یعنی از فرمانبرداری او روی گردانده و به غیر او یعنی به زندگی این جهان و زیب و زیور آن دل بسته اند هشدار می دهد و پس از آن آنها را به رمه گوسفندان یا شترانی تشبیه فرموده كه چوپان یا شتربان آنها را به چراگاهی پر از درد و وبا، رانده باشد، وجه مش

ابهت، غفلت آنها همچون چهارپایان است و نفس اماره مانند چوپانی كه دامها را به چراگاهی پر از درد و وبا براند آنان را به ارتكاب معاصی و بهره برداری از لذات و شهوات دنیا می كشاند و چون لذات و خوشیهای این جهان منشاء گناهانی است كه انسان را در معرض هلاكت اخروی و دردهای درمان ناپذیر جهان واپسین قرار می دهد به چراگاهی آن چنان تشبیه شده است. فرموده است: و انما هی كالمعلوفه. این تشبیه دیگری است كه درباره مردم فرموده و آنان را به گاو و گوسفند پرواری همانند كرده است، مناسبت این تشبیه از چند جهت است، یكی توجه و دلبستگی مردم به لذات دنیا و خوردنیها و نوشیدنیهای آن است كه از این جهت به حیوانی شباهت دارند كه آن را پروار كنند و در علوفه دادن آن بكوشند و از این نظر كه پایان همه لذتها و خوشیها مرگ است نیز تشبیه اینهایند، زیرا این دامهای پرواری نیز پس از چاقی و فربهی فرجامی جز كشتن و سر بریدن ندارند، غفلت مردم از مرگ و سرنوشتی كه در پیش دارند وجه دیگر این تشبیه است چه مردم از این جهت مانند گاو و گوسفندند كه از سرانجام خود كه ذبح و كشتن است غافل و بی خبرند، مناسبت دیگر این كه وقتی خوشبختی به انسان رو می آورد، و از خوشیها و لذات دن

یا كامیاب می گردد می پندارد كه این بهره مندیها برای او همیشه اوقات برقرار خواهد بود و خیال می كند كه هدف از آفرینش او در این جهان تنها سیر خوردن و سیراب شدن است، و این درست حالت گاو و گوسفند است كه سیر خوردن و سیراب شدن است، با شتاب فراوان آنها را می خورد و اندیشه فردای خود را ندارد، و می پندارد كه غرض از آفرینش او همین است و بس. وجه این تشبیه مناسبتهایی است كه یاد كردیم. پس از این امیرمومنان (ع) سوگند یاد می كند كه اگر بخواهد می تواند هر یك از آنها را به مقاصدی كه دنبال می كنند و كارهایی كه انجام می دهند و همه احوالی كه دارند خبر دهد، و این سخن همانند گفتار مسیح (ع) می باشد كه در قرآن آمده است: (و انبئكم بما تاكلون و ما تدخرون فی بیوتكم) و ما در مقدمه این كتاب امكان و سبب این علم را درباره پیامبران و دوستان خود بیان كرده ایم. فرموده است: ولكن اخاف ان تكفروا فی برسول الله (ص) یعنی بیم دارم درباره من غلو كنید و مرا بر پیامبر خدا (ص) برتری دهید، بلكه بیم داشت كه با غلو درباره او به خدا كافر شوند چنان كه نصارا هنگامی كه مسیح (ع) آنان را از امور غیبی خبر می داد مدعی خدایی او شدند. سپس فرموده است: الا و انی مفضیه

الی الخاصه یعنی من این اخبار و اسرار را به خواص اصحاب خود می رسانم، منظور از خواص اصحاب، یاران دانشمند و ثابت قدم اوست كه به رسوخ و استحكام ایمان آنها مطمئن، و از انحراف آنها به كیفر ایمن است، و این روش همه بزرگان علم و حكمت است كه ودایع دانش خود را جز به كسانی كه شایستگی آن را داشته باشند نمی سپارند، با این همه چنان كه می دانیم برخی از مردم برای علی (ع) مقام نبوت قائل شدند، و او را در رسالت شریك حضرت محمد (ص) دانستند و گروهی از این بالاتر رفته درباره او ادعای الوهیت كردند و مدعی شدند كه او محمد (ص) را به پیامبری فرستاده است، و ادعاهای باطل دیگری كه غلاه و گمراهان درباره آن حضرت گفته و رواج داده اند، یكی از شاعران اینها گفته است: و من اهلك عادا و ثمود بدواهیه و من كلم موسی فوق طور اذ ینادیه و من قال علی المنبر یوما و هو راقیه: سلونی ایها الناس فحاروا فی معانیه و دیگری گفته است: انما خالق الخلائق من زعزع اركان خیبر جذبا قد رضینا به اماما و مولی و سجدنا له الها و ربا پس از این امام (ع) سوگند یاد می كند كه جز به راستی سخن نگفته و آنچه درباره این امور خبر می دهد غیر از این نیست، و اعلام می كند كه

پیامبر خدا (ص) این اسرار را به او آموخته و محل نابودی آن كسی را كه نابود می شود و... به او خبر داده است، افضی به الی یعنی آن را به من رسانیده و مرا بدان آگاه ساخته است. باید دانست كه آنچه را پیامبر خدا (ص) به علی (ع) آموخته برخی به صورت جزیی بوده و فرد فرد وقایع را به او خبر داده است، و بعضی به گونه كلی بوده، به این معنا كه اصولی كلی به آن حضرت القاء فرموده است كه ذهن آن حضرت را آماده می كرده تا صور امور جزیی از جانب حق تعالی به او افاضه شود چنانكه پیش از این گفته ایم، و آنچه در این زمینه از آن حضرت نقل شده خطبه ای است كه در آن از حوادث دردناك آینده سخن گفته و به قرامطه اشاره كرده و فرموده است: دوستی و هواخواهی ما را مدعی می شوند و كینه و دشمنی ما را در دل پنهان می دارند به دلیل این كه وارثان ما را می كشند و از سنتهای ما دوری می گزینند. و آنچه در این باره اتفاق افتاد به همان گونه بود كه آن حضرت خبر داده بود، چه قرامطه شمار زیادی از خاندان ابوطالب را كشتند كه نامهای آنها در كتاب مقاتل الطالبیین نوشته ابوالفرج اصفهانی مذكور است. برخی از شارحان گفته اند: امام (ع) در خطبه ای كه ذكر شد به ستونی كه در مسجد كوفه به

آن تكیه می داد اشاره می كند و می گوید: گویا حجرالاسود را می بینم كه در این جا نصب شده است، وای بر آنها فضیلت حجرالاسود در ذات آن نیست بلكه به سبب جایگاه و موضع آن است، و آن، مدتی در این جا و مدت دیگری در این جا (به محلهایی اشاره فرمود) باقی می ماند سپس آهنگ جایگاه خود كرده و به محل نخستین خود باز می گردد، و آنچه قرامطه نسبت به حجرالاسود كردند به همان گونه بود كه آن حضرت بدان آگاهی داده بود. ما درباره درستی این گفته ایراد داریم، زیرا مشهور این است كه قرامطه حجرالاسود را به سرزمین بحرین منتقل و برای آن محلی بر پا و ساختمان كردند كه تا هم اكنون كعبه نامیده می شود، حجرالاسود مدتی در این محل نگهداری و سپس به مكه باز گردانیده شد. گفته شده كه در هنگام آوردن حجرالاسود از مكه بیست و پنج شتر بر اثر حمل آن مرد، و اعاده آن به خانه كعبه تنها به وسیله یك شتر كه نیرومند هم نبود انجام گرفت، و این شواهد از اسرار دین خداست، باری نقل نشده كه قراطمه دوباره حجرالاسود را از مكه به جای دیگر نقل كرده باشند. و خدا داناتر است.


صفحه 634.